کد مطلب:304395 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:248

گذرگاه آدمی



اندرین ره، فرو نمانی تو

ذات خود را اگر بدانی تو


تو مبرّا ز مركز خاكی

فیض انوار عالم پاكی


نیست جای تو جز كه علییّن

شاهبازی، در اوج خویش نشین [1] .


آدمی در سلوك خود، به سوی مقصدی كه برای وصول به آن آفریده شده، آزاد است: اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمَّا شاكِراً وَ اِمَّا كَفُوراً. [2] ما راه را به او نشان دادیم؛ خواه شاكر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس.

فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَكْفُرْ. [3] پس هر كه بخواهد، بگرود و هر كه بخواهد، انكار كند.

و این ویژگی، برای آن است كه در درون خود، درگیرِ مبارزه ای دائمی بین این دو نیرو است: نیروی عشق و كمال جویی از یك سو، و نیروی نفرت و كینه و انحطاطگرایی از سوی دیگر. یكی باقی مانده وجود حیوانی بشر، و دیگری مشخّصه قدم گذاشتن به مرحله انسانی اوست. یكی او را به عقب و به مرحله زندگی حیوانی می كشاند و راهی را كه باید برود، به روی او می بندد، و دیگری او را به سوی تكامل و تعالی می راند. یكی او را با كاروان هستی هماهنگ و همراه می سازد، و دیگری او را از كاروان جدا می كند. بدین روی، خدای تعالی از او خواست تا از راهی كه سزاوار اوست، برود و از قافله انبوه و بی شماری كه در راه است، جدا نشود؛ زیرا كسانی كه به یك سو شوند و به راهی كه باید، نروند، بهره شیطان اند.

وَ اِیَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَانَّ الشَّاذَ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطانِ كَما اَنَّ الشاذَّ مِنْ الْغَنَمِ لِلذّئْب. [4] از گروه گرایی بپرهیزید كه تكروان، سهم شیطان اند؛ هم بدان سان كه گوسفندانِ بریده از رمه، سهم گرگان بیابان.

پدیده های هستی، همه فروتنانه سر به فرمان خداوند دارند و تسلیم اراده حكیمانه اویند و بر صراط مستقیم، رو به سوی هدف خویش در تلاش و تكاپویند.

اِنْ كُلُّ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ اِلّا آتیِ الرَّحْمنِ عَبْداً. [5] هر كه در آسمانها و زمین است، جز بنده وار به سوی [خدای] رحمان نمی آید.

وَقالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَ لَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ. [6] و گفتند: «خداوند، فرزندی برای خود اختیار كرده است». او منزّه است؛ بلكه هر چه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست، [و] همه فرمان پذیر اویند.

پیامبرانش به مانند حلقه های زنجیری كه از ژرفنای اقیانوسِ نبوّت تا اوجِ قلّه و ستیغ بلندِ خاتمیّتِ پیامبر اسلام(ص) یكی از پی دیگری آمدند؛ برای رهایی انسان از هبوط و فرودی كه در پیش رو دارد، و برای باز آوردنش به راهی كه باید برود و در نهایت، ساختن او به گونه ای كه باید باشد. آنها آمدند، تا او را به بازخوانی صراطی كه می باید از آن بگذرد، و هدفی كه می باید بدان عشق ورزد، فرا خوانند. بدین روی، او را به دقّت و تأمّل و نظر در آثار حكمتش با تعبیرهای: «فَا نظروا»، «اَفَلا تَعْقِلُون»، «لَعَلَّهُم یَتَفَكَّرُون»، «اَوَ لَمْ یَتَفَكَّرُوا فِی انْفُسِهِم»، «اَفَلا یَتَدَبِّرُونَ الْقُرآن»، «لَآیاتٍ لأُولِی الْألْباب» و نظایر فراوان دیگری كه در قرآن كریم آمده است، آدمی را به اندیشیدن و بهره جستن از خردِ خویش، برای پی بردن به حكمت الهی و اسرار آفرینش، دعوت نمودند و با ستایش حكمت و فرزانگی، جایگاهِ والای آن را در ذهنها زنده كردند:

وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْراً كَثیراً وَ ما یَذَّكَّرُ اِلّا اُولُوا الْاَلْبابِ. [7] و به هر كس حكمت داده شود، به یقین، خیری فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسی پند نمی گیرد.

و با تلاوت آیاتی نظیر: وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَكُم مِنْ تُرابٍ، وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ، وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ، وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّیْلِ، وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْاَرْضُ بِاَمْرِهِ. [8] او را به راه فطرت كه شاهراهِ حركت تكاملی همه پدیده های جهان، به ویژه انسان است، فرا خواندند:

فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لایَعْلُمُونَ. [9] پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین كن، با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار؛ ولی بیشتر مردم نمی دانند.

با این هشدارها و دعوتها به اندیشیدن در نشانه های حكمت و قدرت الهی، انسان را به همسویی آیین الهی با ساختار وجودی خود و در نهایت، هماوایی و هماهنگی این دو با ناموس آفرینش، هدایت كردند، تا چهره جانش را از هدف و مقصودش بر نگرداند و از راهِ تعالی خویش منحرف نشود و از او پیمان گرفتند؛ پیمانی وثیق تا در این راه، پایدار بماند، و دشمنانش را به او شناساندند، تا طعمه مكر و فریبشان نشود:

اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْكُمْ یا بَنی آدَم اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ. وَ اَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ. وَ لَقَدْ اَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثیراً اَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ. [10] ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را نپرستید (راه او را نروید)، زیرا وی دشمن آشكار شماست؟ و اینكه مرا بپرستید؛ این است راه راست و [او] گروهی انبوه از میان شما را سخت گمراه كرد؛ آیا تعقّل نمی كردید؟

آری! عرشیان از كنگره عرش، صفیر هدایت نواختند، تا مگر خاك نشینان به خود آیند و از غفلتی كه بر آن اند به درآیند بانگ بیداری سر دادند، تا مگر خواب رفتگان بیدار شوند و چشم بگشایند و آثار رحمت پروردگار خویش و آیات حكمت او را بنگرند:

فَانْظُرْ اِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَیْفَ یُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها اِنَّ ذلِكَ لَمُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ. [11] پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. در حقیقت، هم اوست كه قطعاً زنده كننده مردگان است، و اوست كه بر هر چیزی تواناست.


چو گویمت كه به میخانه دوش مست و خراب

سُروش عالمِ غیبم چه مژده ها داده است


كه ای بلند نظر شاهبازِ سدره نشین

نشیمن تو، نه این كُنجِ محنت آباد است


تو را ز كنگره عرش می زنند صفیر

ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است


(حافظ)

بنابر آنچه - به اشاره - یاد شد، چگونگی تبیین حكمت آفرینش انسان، از نگاهِ فاطمه(س) روشن می شود. آن حضرت می فرماید كه خداوند، پدیده های جهان را نیافرید، جز برای حكمت و تثبیت آنها؛ یعنی رساندنِ آنها، به ویژه انسان به مقصد و غایتی كه در پیش دارند و این ایصال، جز سر به فرمانی در برابر عظمت خداوند و پیمودن راهی كه منتهی به غایت آنها می شود، نیست. بدین روی، در صحیفه های خداوند، از جمله قرآن كریم، آدمیان به دقّت و تأمّل و تعقّل در آیات حكیمانه او دعوت شده اند تا حكمت آفرینش انسان و جهان را دریابند:

اَوَلَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ. [12] آیا در ملكوت آسمانها و زمین و هر چیزی كه خدا آفریده است، ننگریسته اند.

اَیَحْسَبُ الْاِنسَانُ اَنْ یُتْرَكَ سُدیً. اَلَمْ یَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی. ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّی. فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّكَرَ وَالْاُنثی. اَلَیْسَ ذلِكَ بِقَادِرٍ عَلی اَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی. [13] آیا انسان گمان می كند بی هدف رها می شود؟ آیا او نطفه ای از منی كه در رحم ریخته می شود، نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت، و از او دو زوج مرد و زن آفرید؟ آیا چنین كسی قادر نیست كه مردگان را زنده كند؟

خداوند در جای دیگر می فرماید:

اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ. [14] آیا پنداشتید كه شما را بیهوده آفریده ایم، و اینكه شما به سوی ما باز گردانیده نمی شوید؟

و نیز می فرماید:

وَ لَوْ فَكَّرُوا فِی عَظیمِ الْقُدْرَةِ، وَ جَسیمِ النِّعْمَةِ، لَرَجَعُوا اِلَی الطَّریقِ وَ خافُوا عَذابَ الْحَریق... [15] و اگر در بزرگی قدرت و كلانی نعمت [او] می اندیشیدند، به راه راست باز می گردیدند، و از آتش سوزان عذاب می ترسیدند؛ لیكن دلها بیمار است و بینش ها عیب دار. [16] .

آری! اگر در پدیده های جهان بیندیشند و از كنار آنها كوردلانه و سطحی نگذرند، عظمت و احتشام و قدرت و كلانی نعمتهای بی شمار او را دریابند؛ به راهی كه آنان را به مقصد و هدف در خورشان می رساند، بر می گردند و خود را از سرگردانی و حیرت، رها می سازند. بدین منظور، دختر بزرگوار پیامبر(ص) با آوردنِ تعبیر دقیقِ «تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ» و با توجّه به معنا و مفهومِ «اَلتَّنْبِیهْ» - كه از ریشه «نَبِهُ» به معنای آگاهی و بیداری و هشیاری است و در اینجا مقصود، بیدار كردن و هشداری دادن است - می خواهد به مغزِ غفلت زدگان و به خواب رفتگانِ از قافله انسانی، تازیانه بیداری و آگاهی را فرود آورَد تا راه منتهی به هدف انسانی خویش را دریابند؛ راهی را كه در ساحتِ «اَلَست» بدان اعتراف كردند و در پیشگاهِ «اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْكُم یا بْنی آدم»، بر پایداری به آن، پیمانی وثیق بستند و وفاداری بر آن پیمان را وعده كردند:

اَلَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ. [17] همانان كه به پیمان خدا وفادارند و عهد او را نمی شكنند.

روشن است كه این راه، همان راه فطرت است؛ راه آسمانهای بر افراشته و زمین و ساكنان آنها؛ راهی كه دریای پرخروش هستی بر آن است: «وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمدِه».

ظاهراً به نظر می رسد همچنان كه یكی از شارحان این گفتار نیز گفته است، [18] این فقره، به دو حدیث شریف از امیر المؤمنین علی(ع) اشاره دارد كه فرمود:

اَلنّاسُ نِیامٌ اِذا ماتُوا اِنْتَبَهُوا. [19] مردم، فرو رفتگان در خواب اند كه چون مُردند، بیدار می شوند.

اَهْلُ الدُّنیا كَرَكْبٍ یُسارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیامٌ. [20] مردم دنیا، سوارانی را مانند كه در خوابند و آنان را می رانند.

در این دو حدیث، از بیخبری و فراموشی و سستی و غفلت آدمیان، به خواب تعبیر شده است:


این جهان را كه به صورت قایم است

گفت پیغمبر كه حُلْمِ نایم است


بدین لحاظ كه دنیا گذرگاهِ آنان، به سوی هدفی است كه در پیش رو دارند و چهره آراسته و آرایشِ دروغین و نعمتهای بی دوامِ آن، فریبشان داده و به شگفتی شان وا داشته است، به گونه ای كه دنیای گذرگاه را با دنیای چراگاه، یكی دانسته و هدف والای آفرینشِ خویش را از یاد برده اند؛ و فاطمه(س) در میان چنین غفلت زدگان و بیخبرانِ غرقه در خوابِ فراموشی، با بیانی حكیمانه، تازیانه تنبیه و بیداری از این خواب عمیق را جلوه ای از جلوه های حكمتِ بالغه آفریدگار حكیم توصیف كرد، تا همچنانكه اقتضای حكمت اوست، راهیان به خواب رفته، گذرگاه خویش را نهایت مقصد خویش ندانند و با شنیدنِ ندایِ كوچ (تنبیه و بیداری)، از خواب گرانِ غفلت - كه همواره طنین افكن است - بر خیزند و زندگی زودگذر این جهان را به چیزی مگیرند و با شایسته ترین توشه ها، محملها را بر بندند و با آگاهی از هدف عالی خویش، گردنه های پر پیچ و خم و منزلهای ترسناك و هراس آوری را كه از ورود و توقّف در آنها گریزی نیست: «وَ لابُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیها» «وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلّا وارِدُها» [21] یكی از پی دیگری پشت سر بگذارند و با سلامت و امنیّت و با فرمان: «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ یَوْمُ الْخُلوُدِ» [22] به دارالسلام ابدی درآیند كه «وَ اللَّهُ یَدْعُو الِی دارِ السَّلامِ [23] [24] .


[1] سعادت نامه، شيخ محمود شبستري (به نقل از: مجموعه آثار شيخ محمود شبستري، صمد موحد).

[2] سوره دهر، آيه3.

[3] سوره كهف، آيه29.

[4] خورشيد بي غروب (نهج البلاغه)، خطبه 27.

[5] سوره مريم، آيه93.

[6] سوره بقره، آيه116.

[7] سوره بقره، آيه269.

[8] سوره روم، آيه 25 - 20.

[9] سوره روم، آيه30.

[10] سوره يس، آيه62 - 60.

[11] سوره روم، آيه50.

[12] سوره اعراف، آيه185.

[13] سوره قيامت، آيه40 - 36.

[14] سوره مؤمنون، آيه 115.

[15] نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 185.

[16] در بحثهاي آينده به محتويات اين خطبه اشاره خواهد شد.

[17] سوره رعد، آيه20.

[18] اَللُّمْعَةُ الْبَيْضاءِ فِي شَرحِ خُطْبَةِ خُطْبَةِ الزهراء(ع)، ص 409.

[19] مفاتيح الغيب، ج 2، ص 5.

[20] مفاتيح الغيب، ج 2، ص 5.

[21] سوره مريم، آيه71.

[22] سوره ق، آيه34.

[23] گفتار حضرت علي (خطبه 194) در نهج البلاغه، خواندني است.

[24] سوره يونس، آيه25.